اندیشکدههای غربی بارها به مسئله نفوذ ایران در خاورمیانه و توان تأثیرگذاری جمهوری اسلامی بر معادلات منطقهای پرداختهاند[...]
اندیشکدههای غربی بارها به مسئله نفوذ ایران در خاورمیانه و توان تأثیرگذاری جمهوری اسلامی بر معادلات منطقهای پرداختهاند و به تاثیرگذاری ایران اذعان و اعتراف کردهاند. تحولات منطقه از جمله در یمن، سوریه، عراق، افغانستان و فلسطین و... نشان میدهد که سیاستهای محور عبریـ غربی در مقابل گفتمان مقاومت در منطقه شکست خورده است و پیامدهای این شکست یکی پس از دیگری در قالب موفقیتهای محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران، خود را نشان میدهد. ناتوانی آمریکا در انجام تعهدات خود به کشورهای منطقه و نگاه این کشور در انجام تعهدات خود به منافع اقتصادیاش، باعث کمرنگ شدن نفود سیاسی و امنیتی واشنگتن در منطقه شده است. به طوری که دیگر این کشور در منطقه به عنوان یک قدرت، نه تنها تمامکننده نهایی در معادلات نظامی، سیاسی و اقتصادی نیست، بلکه باید نسبت به رفتار خود به قدرتهای بزرگ همچون ایران، روسیه و چین پاسخگو و یا هماهنگ با آنها نیز باشد. نکته بعدی این است که شرکای راهبردی آمریکا نیز نتوانستند در سیاستهای کلان منطقهای نیز به موفقیت برسند. شکست عربستان و امارات در یمن، شکست رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی و ناتوانی آنها در مقابل خیزش جدید فلسطینیان و...، همگی نوید بخش روزهای خوب در منطقه است. البته دراین موضعیت محور عبریـ غربی شکستهای مستقیمی را هم از ایران خوردند. بعد از ترور حاج قاسم سلیمانی، سپاه با حمله مستقیم به بزرگترین پایگاه آمریکا در عراق، به ابهت پوشالی این کشور برای همیشه پایان داد و روند کاهش نفوذ آمریکا به عنوان یک کشور به اصطلاح پشتیبان برخی از کشورهای حاشیه آغاز شد.
اندیشکده «مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک» انگلیس اخیرا با انتشار کتابی تحت عنوان «شبکههای نفوذ ایران در خاورمیانه» نفوذ ایران از جنبههای مختلف بررسی کرده و در آخر نیز به نفوذ ایران در قالب نیروهای نیابتی اشاره کرده است. گرچه استفاده از نیروهای نیابتی یک لفظ تفرقهافکنانه است، اما این واقعیت وجود دارد که نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه نه تنها نظامی نیست، بلکه ایران اسلامی بر اساس نوع نگاهی که به صلح و وحدت در منطقه دارد؛ باعث نفوذش در بین ملتهای مسلمان شده است. شکستهای آمریکا باعث شده است اکنون آمریکا به دنبال «موازنهسازی از راه دور» (Offshore Balancing) برای غرب آسیا است، بهاین معنا کهایالات متحده پس از 20 سال حضور مستقیم نظامی در منطقه و هزینههای وحشتناک (به گفته ترامپ آمریکا بیش از هفت هزار میلیارد دلار در منطقه هزینه کرده است) اکنون زمانی که تهدیدات جدیتری در سیاست خارجی خود یعنی مهار روسیه و چین وجود دارد، به دنبال این است که نظمسازی منطقه را برای تأمین منافع خود به متحدین خود در منطقه بسپارد، که مهمترین آنها رژیم صهیونیستی است. لذا بایدن با سفر به سرزمین های اشغالی و عربستان سعودی و عادیسازی روابط بیناین دو کشور میخواهد مطمئن شود که میتواند روی عربستان سعودی به عنوان متحد خود، برای بار دیگر حساب کند. در حالیکه تجربه تاریخی نشان داده این خیال خام و رویایی دست نیافتنی برای آمریکاییهاست.